شب، همه دروازه هایش باز بود
آسمان چون پرنیان ناز بود
گرم، در رگ های ما، روح شراب
همچو خون می گشت و در اعجاز بود
با نوازش های دلخواه نسیم
نغمه های ساز در پرواز بود
در همه ذرات عالم، بوی عشق
زندگی لبریز از آواز بود
بال در بال کبوترهای یاد
روح من در دوردست راز بود